مجله هفتگى اشپورت بیلد آلمان در تازهترین شماره خود یک صفحه با اشکان دژاگه بازیکن ایرانى تیم ولفسبورگ مصاحبه انجام داده است. بدون مقدمه و این توضیح که دکتر مهرداد ناظمى فیزیوتراپ تیمملى در جام ملتهاى آسیا که مقیم شهر بندرى هامبورگ مىباشد زحمت ارسال و ترجمه این مصاحبه را کشیده، شما همراهان همیشگى را به خواندن آن دعوت مىکنم.
بعد از عدم همراهى تیمملى فوتبال زیر 21 سال آلمان در بازى با رژیم اشغالگر قدس زندگى به شما سخت شد، چطور این شرایط را سپرى کردید و حتى بهتر از گذشته کار کردید؟
حق با شماست. رسانههاى گروهى و اطرافیان فدراسیون فوتبال آلمان فشار زیادى بر من وارد کردند، اما فلیکس ماگات و باشگاه ولفسبورگ پشت من ایستادند و این باعث شد تا فشارها را تحمل کنم و خوشحالم که در ادامه توانستم با بازىهاى خوب خود و گلزنى در بوندسلیگاىA و جامحذفى جوابگوى محبتهاى آنان باشم.
بله، من در تهران متولد شدم اما چند ماه بیشتر نداشتم که به همراه خانواده خود به آلمان آمدم، در یک محله معمولى در برلین شروع به زندگى کردم و در همین محله براى رسیدن به خواستههایم جنگیدم.
شما مسلمان هستید؟
بله من مسلمان هستم. شاید نتوانم در طول یک روز 5 بار نماز بخوانم اما بدون شک قبل از ورود به زمین با به زبان آوردن نام ا...با خدا صحبت مىکنم و از او کمک مىگیرم.
شخصیت شما چگونه است؟
کاراکتر من یک کاراکتر کاملاً ایرانى است خون من ایرانى است و نمىتوانم این خون را عوض کنم و مطمئن هستم هیچوقت موفق به انجام این کار نخواهم شد. خانوادهام مرا تربیت کردند و من به حرفهاى پدر و مادرم گوش مىکنم. در خانهاى که متعلق به والدین من است احساس شادى مىکنم. اینها براى من بهترین چیزها هستند و خوشحال هستم که چیزهاى خوبى از پدر و مادرم یاد گرفتم.
چه چیزهایى در زندگى درست است؟
این حقیقتگویی، درست بودن و حق کسى را ضایع نکردن. علاوه بر این زمانى که در تمرینات تیم خوب نباشم دیوانه مىشوم و این مرا آزار مىدهد.
باید تأکید کنم ریشه من ایرانى است اما در آلمان بزرگ شدم و فوتبال را در سرزمین ژرمنها یاد گرفتهام، مىخواهم در فوتبال آلمان به تمام اهدافى که مد نظرم بوده برسم.
آیا شما در روز ملى آلمان یا به هنگام دیدارهاى تیمملى فوتبال آلمان سرود این کشور را مىخوانى چون ماریو گومز خرافاتى است و این کار را نمىکند!
من هم یک خرافاتى هستم و این کار را انجام نمىدهم چون خوانندگى بلد نیستم (باخنده).
در برلین که بودى یکسرى مشکلات داشتى اما ظاهراً در ولفسبورگ راحتتر هستى و کارنامهات مؤید این مطلب است.
به هر صورت موقعیت خیلى خوبى به وجود آمد تا با جدایى از هرتا و پیوستن به ولفسبورگ رشد کنم. این بهترین تصمیمى بود که گرفتم. در هرتا هیچکس از من حمایت نمىکرد اما در ولفسبورگ ماگات مثل کوه پشت من ایستاده است. شاید اگر این اتفاقات (عدم همراهى تیمملى فوتبال زیر 21 سال آلمان) در برلین براى من رخ مىداد بدبخت مىشدم. ضمن اینکه در ولفسبورگ هفتهاى دو ساعت بیشتر تمرین مىکنم به طورى که 5 کیلو وزن کم کردهام و سبک و چابکتر شدهام. در هرتا وقتى بازى به دقیقه 80 مىرسید با مشکل بدنى مواجه مىشدم اما در ولفسبورگ در دقیقه 80 تازه نفس من چاق مىشود و راه مىافتم.
این نقل و انتقال چه چیزى را براى شما تداعى مىکند؟
با توجه به شرایط سنىام باید بگویم که به سربازى آمدهام تا بیشتر روى پاى خود بایستم. چون خانوادهام در برلین زندگى مىکنند و من در ولفسبورگ تنها هستم.
در برلین چه چیزى براى شما مهم بود؟
دوستهاى دوران مدرسه همه آنجا هستند. ضمن اینکه برلین را مثل کف دست خود مىشناسم و تمام کوچه و پس کوچههایش را بلد هستم.
و اما فرق این دو تیم.
خیلى با هم فرق دارند. در ولفسبورگ بازیکنان جور دیگرى با هم صحبت مىکنند. در برلین باسختىهاى زیادى بزرگ شدم. در هر تا به بازیکنان جوان و مستعد زیاد کمک نمىکنند و تمام کاسه و کوزهها را بر سر این بازیکنان مىشکنند. خلاصه اینکه جوانها از برلین فرار مىکنند مثل کریستوفسامبا که اکنون در گلاسگورنجرز توپ مىزند، او یکى از بزرگترین استعدادها بود اما در ولفسبورگ شرایط کاملاً برعکس آست.